شب سال تحویل
دلم براتون بگه از شب سال تحویل و شیطونیهای بی اندازه زهرا ساداترفتیم بیرون ماهی خریدیم با اجازتون خانم توی ماشین خواب بود همینکه بیدار شد و ماهی رو دید مثل برق گرفته ها هی میگفت میترسم ولی بعد که اومدیم خونه بچه رله شد و سنجد ها رو ریخت توی تنگ ماهی و بااجازتئن تا اخر شب ما همش سکه و سنجد از زمین جمع میکردیم ...
نویسنده :
مامان حمیده
10:22